ارسال به دوستان نسخه چاپی ذخیره
کد خبر : 96928
تاریخ انتشار : 10 فروردین 1395 13:13
تعداد بازدید : 3690

رسانه و آموزش و پرورش؛

تقابل یا تکامل در تربیت دینی؟!

آن چیز که ایده آل است، رسانه ای است که دینی شده باشد و آن چیز که تربیت دینی را ناقص می گذارد دینی است که رسانه ای شده باشد. کلاس دینی نباید به بهانه ارتباط با مخاطب وارد فضاهای رسانه ای صرف شود که وقوع آن گرچه منجر به میل جوانان به معنویت می شود اما ۷ آسیب را در پی دارد…
گذار از آموزش دینی به تربیت دینی خود ملزم به عوامل محیطی موجود است که در این میان رسانه ها و آموزش و پرورش از مهم ترین عوامل هستند. در مقاله ی پیش رو دو نسبت میان رسانه و مدرسه بیان شده است.

رسانه ها گاه با مدرسه در زمینه ی درس دینی به تقابل بر می خیزند و از این رو تهدید به حساب می آیند. برای این مهم سه پیشنهاد نویسنده تقویت درس انشا و درس منطق و ایجاد فعالیت های گروهی است.

و رسانه گاه به صورت مکمل عمل می نماید که می توانند یک فرصت باشند. فهم این فرصت ها خود نیاز به مدیریتی اقتضایی دارد.

تلویزیونمقدمه

سه نهاد اجتماعی را می توان شکل دهنده ی وضعیت دین در اجتماع بیان کرد. نهاد خانواده، نهاد دولت و نهاد دین (روحانیت) (تقی آزاد ارمکی، ۱۳۸۳). اما آنچه که ترسیم ما از سه نهاد شکل دهنده جهت اجتماعی دین برای دانش آموزان می باشد عبارتند از: خانواده، آموزش و پرورش و رسانه.

هر کدام از این سه نهاد ساعت های بسیاری از وقت و ذهن دانش آموزان را در بر می گیرند. خانواده که بستری از فرهنگ و آموزه های دینی را در گذر زمان برای کودک و نوجوان شکل می دهد و آموزش و پرورش و تلویزیون که هر کدام ساعاتی مشخص را برای مخاطبان خود دارند که اگر بازی کامپیوتری و اینترنت و موبایل را به آن اضافه کنید نقش رسانه بیشتر از پیش برجسته می شود.

اکنون در رابطه ی این سه نهاد دو رابطه می توان بررسی کرد:

۱- رابطه ی تزاحمی: تلویزیون و آموزش و پرورش به لحاظ ساختار و کارکرد در تقابل با یکدیگر قرار گرفته و تمام نیروهای اثرگذار یکدیگر را در تقابل با یکدیگر قرار دهند، این رابطه از قدیم هم جریان داشته و با جمله ی معروف «تلویزیون دشمن درس خواندن بچه هاست» همراه بوده است.

امروزه نیز تصور عامه ای در مورد اینترنت وجود دارد که آن را دشمن آموزه های دینی می داند.

۲- رابطه ی تعاملی: این وضعیت ایده آل است که تا به امروز کمتر دیده شده است. فرض ما بر این است که اگر رسانه و آموزش و پرورش در کنار هم متحد به امر تربیت دین بپردازند دوران طلایی پدید می آید. اگر رسانه حداقل رسانه ی دولتی با آموزش و پرورش و برنامه ریزان آن در کنار والدین با یکدیگر در تعامل قرار گرفته و حرکت آفرین باشند این نیروها چنانچه توانایی پیوند در ارتباط با یکدیگر داشته باشند آسیبی برای آن ها پیش نخواهد آمد (رضایی، ۱۳۸۴). رضایی معتقد است که بیان آموزه های دینی مدرسه به تنهایی نمی تواند مؤثر عمل کند بلکه در کنار خانواده باید عمل کند. امروزه رسانه را نیز باید به این تعامل اضافه کنیم.

جریان دو مرحله افکار:

لازارسفلد نظریه ی بسیار مهم در علم ارتباطات دارد که به جریان دو مرحله ای افکار معروف است که طی آن مفاهیم و پیام ابتدا از طریق رسانه ها شروع می شود و بعد به رهبران افکار منتقل می شود و پس از آن به عموم انتقال می یابد. در واقع او معتقد است برای اثربخشی و استحکام یک پیام صرفا حضور رسانه های ارتباط جمعی کافی نیست بلکه تأیید آن از طریق ارتباطات سنتی می تواند تحکیم بخش باشد. او نقش رسانه ها را در جهت اطلاع رسانی و ترغیب مؤثر می داند اما اغناء نهایی جهت تأیید را بی تأثیر از یک همراهی محلی نمی داند و ارتباطی دو سویه را مؤثر می داند. (سورین، ۱۳۸۱، ۳۰۶)

با بیان نظرات لازارسفلد اهمیت بحث تعاملی رسانه و آموزش و پرورش بیش از پیش بیان می شود.

سهم قابل توجهی از برنامه های صدا و سیما را برنامه های مذهبی تشکیل می دهد. شاید یکی از اولین تأثیرهای مستقیم حضور رسانه در فضای فکری دانش آموزان شکسته شدن گفتمان تسلط مطلق معلم بر کلاس است. هنگامی که دانش آموزان از کانال های مختلفی موفق به کسب آرا و گزاره های دینی می شوند حجیت بودن کلام معلم رنگ سابق را ندارد، این خود در زمینه ی آموزش دینی است. با از دست رفتن تأثیر کلام او به جهت ریزش کانال های متفاوت بر دانش آموز رفته رفته توانایی های تربیت دینی نیز برای او کاهش می یابد، از آن جاست که گفته می شود معلمان دینی به سی دی و سایت و ماهواره روی خوشی نشان نمی دهند. این برخورد و تقابل این دو صرفا به خاطر مسائل مستهجن و خلاف اخلاق نمی باشد بلکه گفتمانی بر این رسانه های غیر دولتی حاکم است که به شدت با مطالب بیان شده در کلاس دینی تعارض دارد.

این در نفس خود یک تهدید محسوب می شود اما در نگاهی کلان می توان از آن به عنوان یک فرصت استفاده کرد که در ادامه به توضیح آن می پردازیم.

سؤالی مطرح می شود که آیا با رشد بسیار سریع رسانه ها و ایجاد شبکه های جهانی ارتباطی رویکرد مردم به دین کاهش یافته است یا افزایش؟

ذهن سنتی که تصویری منفی از رسانه دارد جواب منفی می دهد. اما تحقیقات نشان می دهد که با فراگیر شدن رسانه ها رویکرد عمومی جهان به «دین گرایی» فزاینده بوده است. (جان محمدی، ۱۳۸۵).

این مسئله ای است که از راه های گوناگون اثبات می شود و این دقیقا مطلبی است که برای مدارس یک نقطه ی مثبت جهت استفاده و تثبیت آموزش دینی به تربیت دینی است. رسانه ها در سراسر دنیا در مجموع مخاطبین خود را به سمت گرایشی که آن را دین می نامند سوق داده اند.

اما سؤال مطرح می شود که منظور از دین چیست؟ با کمی کنکاش در ماهیت رسانه های غربی و محتوای برنامه های آنان متوجه می شویم که منظور محققان از دین گرایی همان «معنویت گرایی» صرف بوده است. یعنی اعتقاد به یک سری آموزه هایی که به زندگی رنگ و بویی دیگر می دهد و الا دین با ابعاد و چهارچوب اساسی آن مدنظر نمی باشد. در اینجا نوعی نگاه سکولاریستی به دین در رسانه ها ترویج می شود. چیزی که در فرآیند تعاملی رسانه و آموزش و پرورش کار را برای معلمان دینی بسیار سخت می کند. پس متوجه می شویم که در این نگاه نیز نوعی فرصت و تهدید (تعامل و تقابل موجود است). در اینجا روابط همگرایی و واگرایی میان ارتباطات سنتی و مدرن بیان می شود. (باهنر، ۱۳۸۶)

رابطه ی واگرا زمانی صورت می پذیرد که کانال های مختلف سنتی و مدرن پیام هایی را تولید کنند که در تضاد با یکدیگر باشند. اثرپذیری از این نوع رابطه با اعتبار منبع، پیوند نزدیک دارد. ممکن است نتایج مختلف از جمله سردرگمی مخاطبان، خنثی سازی کارکردها و تأثیرات یکدیگر را در پی داشته باشد.

مثال روشن این بحث در زمینه ی روابط با جنس مخالف مطرح شده در سینمای جمهوری اسلامی ایران است که در تناقض آشکار با مباحث کلاس دینی است. ترویج روابط آزاد در سینمای ایران از جمله مواردی است که تربیت دینی و رسانه مرکز به تعامل نخواهند رسید زیرا از یک طرف حیات گیشه ی سینماست و از طرفی عبور از خطوط قرمز فرهنگ دینی است.

رابطه ی همگرایی به دو شکل مشابه و مکمل است. مشابه یعنی آنکه پیام های یکسان و هم پوشان تولید کنند. این نوع رابطه می تواند موجب تقویت اعتماد مخاطبان شود که نوعی هماهنگی می طلبد و چنانچه از آستانه ی تحمل و تکرار مخاطبان بگذرد موجب دلزدگی خواهد شد (چیزی که در مشابهت پیام های رسانه ی ملی و کلاس های دینی رخ می دهد و موجب دلزدگی و از بین رفتن اعتبار منابع پیام می شود.)

شاید یکی از دلایل افت استقبال از جشن های دهه ی فجر در مدارس را، بتوان پوشش وسیع رسانه ای و همین هم پوشانی پیام نامید. این مسئله می تواند به صورت فرضیه ای مورد بررسی قرار گیرد. روابط مکمل زمانی پدید می آید که اطلاعات از کانالی ارائه شود و دیگری آن را ارسال نکند یا اینکه وقتی گیرنده ای دسترسی به یک کانال ندارد آن اطلاعات را از طریق دیگری به دست آورد.

با این تعاریف نوعی از همگرایی در تعامل مدرسه و رسانه پدید می آید که هم در محتوا و هم در کارکردها جهت بهینه سازی حرکت کنند. این همگرایی و تکامل مقتضی اصلی است که آن را اصل مزیت نسبی کارکردی می گویند. هنگامی که رسانه و مدرسه در امر تربیت دینی اهداف مشترکی را تعقیب نمایند و هم جهت باشند این موضوع رخ می دهد. مکمل بودن این دو یعنی برآیندشان مقاصد را پوشش دهد، که در اینجا اهمیت دادن به کارکردهای آنان ضروری است. (باهنر ۱۳۸۱، فصل دوم)

کارکرد اطلاع رسانی رسانه: اولا حیات رسانه در این زمینه به پویایی و تازه بودن اطلاعاتش است. در ضمن کلاس دینی و رسانه ی ملی کار یکدیگر را دشوار می کنند. آنچه در منبر و تلویزیون گفته می شود قبلا نباید در کتاب دینی دیده شده باشد و از طرف دیگر مطالب نباید خیلی سخت باشد. حرکت روی محدوده ی بین آستانه ی پیچیدگی و بیهودگی لازم است.

سرعت و حجم اطلاعات از زمینه های رسانه است. امروز یک نوجوان با اینترنت می تواند اطلاعات بیشتری در مقایسه با معلم دینی خود کسب نماید.

کارکرد آموزشی: برای تعلیم، نیاز به ارتباط چهره به چهره و دو سویه و وجود بازخور مستمر پرسش های خود به خودی و مشارکت فعال ضروری به نظر می رسد. پس دقیقا نقطه ی مثبت برتری کلاس درس بر رسانه متکی بر مزیت سؤال و جواب کلاسی است. اگر کلاسی از پویایی و حال فعل و انفعال شاگرد معلمی خارج شود عملا نیروی برتری بر تلویزیون ندارد.

کارکرد ارشادی: ستون ارشاد در تربیت اسلامی بر بحث ارتباطات اسلامی بنا شده است. بزرگترین نقطه ی قوت این بحث همان خلق محمدی است. قرآن کریم بالاترین عامل ارشادی را اخلاق پیامبر می نامد و معصومین تأکید دارند «مردم را به غیر زبانتان به دین دعوت کنید».

اصلی ترین منبع ارشاد در جامعه ی ایران همواره روحانیت بوده است و والدین و مربیان به عنوان دو بازوی ارشادی دانش آموزان عمل می کنند. اگرچه رسانه وارد این حوزه می شود اما تأثیرات عمیق و قوی مثل کلاس دینی نمی تواند داشته باشد.

کارکرد سرگرمی: همان نشاط و شادی به ویژه در اوقات فراغت که به طور اشتباه در فرهنگ قدیم متعارض با دین برشمرده می شود. در حالی که ادخال سرور عبادت است. این کارکرد حتی در اعیاد هم بعضا مغفول می ماند. تلویزیون وسیله ی ارتباط فرهنگ در ساعات لم دادن و راحتی است. پرکردن ساعات خالی و راحتی از مباحث جذاب معنوی از منبرهای تلویزیون است. این جاست که رسانه به عنوان قوی ترین کارکرد خود وارد میدان می شود.

در این میان آموزش پرورش نیز از طریق سرگرمی و از کانال نشاط می تواند وارد بحث تربیت دینی شود. برای مثال ۳ عامل در یک اردو را بیان می کنیم:

۱- همدلی و یکی شدن مربیان و دانش آموزان به عنوان بزرگترین اعتبار برای ایجاد و ارتباط

۲-رفتار اسلامی در مواقع خاص برای مثال برقراری نماز در فرصت خود

۳-انتقال مفاهیم در عین نشاط و شادابی

«نگارنده در لردگان در پای آبشارها ابتدای سوره ی جمعه را در ۳ اپیزود با گفتاری خاص بیان کرده. و گمان بر آن است که مطالب بیان شده در آن حالت ماندگاری بالایی داشته باشد».

باهنر می افزاید: این برنامه ریزی آموزش دینی در آموزش و پرورش از سایر علوم متفاوت است و در زمینه ی انتقال مفاهیم دینی دشواری ها و ظرافت های بیشتری وجود دارد. پس از دیدن نمودار ترکیبی زیر مشخص می شود که تلاش تلویزیون به تنهایی در این زمینه کافی نیست.

کارکرد رسانهدقت شود با توجه به نمودار فوق ما قائل به تفکیک کامل کارکردها نیستیم بلکه می خواستیم اهمیت بحث ارشاد دینی را برای آموزش و پرورش و اهمیت مبحث سرگرمی را برای رسانه بیان کنیم، اما این هرگز به این معنا نیست که کلاس های دینی وارد بحث سرگرمی نشود.

نمونه ای از مکمل بودن:

ارشاد و تربیت دینی بر دو رکن دست است: خوف و رجا

مرحله ی خوف درست همان مرحله ای که رسانه عملا از آن فرار می کند زیرا اصل تذکر و هشدار با اصل جذاب بودن رسانه همخوانی ندارد. از طرفی خوف را هرگز نمی توان از مبانی دین حذف کرد. این جاست که مدرسه باید به صورت مکمل وارد بحث شود. این تعامل خوف و رجاست که تربیت دینی را شکل می دهد. در اینجا افراط و تفریطی وجود دارد، یکی بیان به موقع و شدید مسئله ی جذاب برای سنین پایین و دیگری حذف هرگونه عذاب در دستگاه الهی.

البته گاهی نیز رسانه در مرحله ی خوف به کمک مدرسه آمده است؛ مثل زلزله ی بم در سال ۱۳۸۲ که خود حاوی ابلاغ بحث خوف بوده است. (خجسته، ۱۳۸۴)

تقابل

اجازه بدهید در منظری کلی فضای دینی که رسانه های جهانی پیش روی ما قرار داده اند را بیان کنیم تا نقش آموزش و پرورش بیش از پیش مشخص شود.

۱- انتخاب مذهب الف- ادیان نوظهور ب- به هم خوردن جغرافیای دینی به دلیل دسترسی به تمامی افکار (آلبانز، ۱۹۸۱)

۲- تضعیف نهاد رسمی دین (چون حوزه های علمیه) (جان محمدی، ۱۳۸۵)

۳- سکولاریستی شدن تعبیر از دین (حداقلی شدن دین) (همان)

۴- مناسک محوری (این در زنان بیشتر دیده می شود) (عبداللهیان، ۱۳۸۶)

۵- استقلال تفسیر (همان) برداشت دین متناسب با دوره

۶- معنویت گرایی صرف به جای پذیرش و عمل به احکام

۷- گزینش احکام چونان خرید کالا از سوپرمارکت

آن چیز که ایده آل است و به تعامل کمک می کند، رسانه ای است که دینی شده باشد و آن چیز که تربیت دینی را ناقص می گذارد دینی است که رسانه ای شده باشد. کلاس دینی نباید به بهانه ی ارتباط با مخاطب وارد فضاهای رسانه ای صرف شود که وقوع آن اگرچه منجر به میل جوانان به معنویت می شود اما وقوع ۷ حالت گفته شده را در پی دارد.

پیشنهاد

اگر رسانه ی امروز تولید تفکر دینی کند و خود جریان سازی کند و مدرسه بنا بر جریان دو مرحله ای افکار به تعامل با آن بپردازد حالا در سومین گام در این فرایند به دانش آموز می رسیم:

در اینجا نخست کلاس پویا و فعال که وجه تمایز دارد با رسانه های جمعی اهمیت خود را نشان می دهد. در این مرحله مسئله ای حیاتی به نظر می آید و آن وجود «گفتمان آزاد» است. باید در کلاس دینی دانش آموزان بتوانند حرف های خود را بزنند و عقایدشان را بیان کنند. این دقیقا چیزی است که در فضای مجازی وجود دارد. چنین کلاسی متعلق به همه ی دانش آموزان است و البته هزینه بردار است. اولین هزینه ی آن خروج از کتاب محوری و به حاشیه رانده شدن مطالب کتاب است.

امروز رسانه های جهان از تمام جهات دانش آموز را با عقاید خود مواجه می سازند. حالا این دانش آموز است که باید درک خود را از این مسائل بیان کند. اگر معلم دینی هم بشود تریبونی مثل سایر رسانه ها چه تفاوتی دارد – در اینجا درس انشاء اهمیت خود را نشان می دهد. بی مهری به کلاس انشاء ضرباتی را برای تربیت دینی در پی خواهد داشت. گفتمان آزاد خود رمز بقای کلاس دینی و انشاء است.

کلاس دینی

مسئله ی دوم در برخورد با تقابل رسانه ها آموزش تفکر درست است. کلاس دینی یک اندیشه است و رسانه هزار اندیشه. آن چیز که این دو طرف را به تعادل می رساند خود اندیشه نیست، اندیشیدن است. شهید مطهری می گویند: من ستایشگر آن معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه را.

در چنین جایی ابراز تفکر یعنی درس منطق ضروری به نظر می رسد . امروز اگر درس منطق به گوشه ای در علوم انسانی رانده شده باید جایگاه خود را در درس پرورشی بیابد (صفایی پور، ۱۳۸۶)  .

با فیلترینگ تنها نمی توان با سیل رسانه ای دنیای غرب مقابله کرد. وجود فیلتری در ذهن یا همان تفکر نقاد در برخورد با رسانه ها لازم است. (فروزبخش، ۱۳۸۷). در واقع منطق و انشاء دو بال مهم در کنار درس دینی هستند که ما را در مقابله با رسانه ها و عوارض آن ها به پیش می برد.

و دست آخر باید از فعالیت گروهی نام ببریم. عنصر مغفول در تربیت دینی ما ارتباطات گروهی است. ابزار بسیار قوی در برخورد با رسانه های جهانی که در واقع امروز همین رسانه ها جایگزین گروه های نوجوانی شده اند. دنیای رسانه ای سازنده ی دینی است که حاصل لحظات تنهایی فرد و رسانه است. این دقیقا دینی است که پس از تولید باید به عرصه ی گروه بیاید و ارزیابی شود. این یکی از دلایل اهمیت گروه در این بحث است. اگر ساعات جلسات و ارتباطات گروهی افزایش یابد رسانه ها دیگر یگانه سکاندار جهت دهی تفکر دانش آموزان نیستند. امروز رسانه ای فعال و گروهی به نام «گیم نت» قدرتمندانه وارد میدان شده است و نقطه ی قوت خود را در حرکت گروهی خود می داند؛ یعنی نقطه ای که برای تربیت دینی حیاتی است.

تعامل

پس از سه پیشنهاد در جهت تقابل با رسانه ها، پیشنهاداتی نیز در جهت تعامل با رسانه ها داده می شود:

– حمایت و تبلیغ از بازی های کامپیوتری دینی

فهم این مطلب توسط مدارس که باید از بازی خوب حمایت شود. بازی دینی، بازی است که درصدد انتقال و درونی کردن ارزش های دینی باشد. (کوثری، ۱۳۸۵)

– حمایت و ترویج نرم افزارهای موبایل اسلامی

لزوم نگاه به موبایل به عنوان یک بسته ی فرهنگی که می تواند آموزشی باشد.

– نقد فیلم هایی که مستقیم به مذهب می پردازند مثل سریال های ماه رمضان

– تعریف عرفان و معنویت صحیح به منظور مقابله ی آنچه در ماهواره ها ترویج می شود (به خصوص در شبکه های دعوت به مسیحیت)

– نقد و بررسی کلیپ هایی که صرفا به مباحث ایدئولوژیک می پردازد.

نتیجه گیری:

با توجه به پیشنهادهای ارائه شده، به این نتیجه می رسیم که مدیریت تربیت دینی یک مدیریت اقتضایی است که خود را با مقتضیات محیط و زمان هماهنگ می کند و از دو عنصر سازگاری و تغییر محیط برخوردار است. از آن جهت تغییر محیط مطرح می شود که رسالت دین و انبیای دین تغییر محیط است و غایت بحث تربیت دینی نیز همین است. و هنگامی که از تطابق و سازگاری صحبت می شود منظور شناسایی زمان است. ۵ مثال (پیشنهاد) بیان شده دقیقا مثال هایی از دنیای رسانه است که در جریان زمان، فرم و محتوایشان عوض می شود. پس شناسایی نقاط تعامل و تقابل هر رسانه در هر زمانی واجب است.

منابع:

آزاد ارمکی، تقی و غیاثوند، احمد (۱۳۸۳) تغییرات فرهنگی در ایران، تهران: آن

باهنر، ناصر (۱۳۸۱)، الگوی مناسب انتقال مفاهیم دینی از تلویزیون در ارتباطات دینی ایران، تهران: مرکز مطالعات، تحقیقات و سنجش برنامه های صدا و سیما

باهنر، ناصر (۱۳۸۶)، سیاست گذاری رسانه های دینی در ایران، سیستم متعامل، پویا و همگرای ارتباطات دینی، دین و رسانه، تهران: دفتر پژوهش های رادیو

خجسته، حسن (۱۳۸۴) ، موانع و محدودیت های کاربرد متعادل خوف و رجا به عنوان دو اصل مهم تربیت دینی در رسانه های مدرن با تأکید بر رادیو و تلویزیون، همایش بین المللی دین و رسانه

رضایی، محمد (۱۳۸۴)، بازتولید هژمونی دولت از طریق گفتمان مدرسه، رساله ی دکتری، دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران

سوروین و تانکارد، (۱۳۸۱) نظریه های ارتباطات، ترجمه ی علیرضا دهقان، تهران: دانشگاه تهران

صفایی پور، حامد (۱۳۸۶) ، مدرسه ی فکر در مدرسه

عبداللهیان، حمید (۱۳۸۶)، برداشت نسلی جنسی از دین در صدا و سیما ، تعارض بومی جهانی، دین و رسانه، تهران: دفتر پژوهش های رادیو

فروزبخش، محمود (۱۳۸۷) ، آب های فتح نشده، اصفهان: مرکز مطالعات و پژوهش های راهبردی جامعه ی اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی راهبردی

کوثری، مسعود (۱۳۸۵)، درآمدی بر بازی های ویدئویی و رایانه، تهران: انتشارات دانشکده ی علوم اجتماعی تهران

AlbaneseT Catherine (1981) . America: Areligions and religion . CA ; Wadsworth


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :
چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403